Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2528 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
checked
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
مقابله کردن مقابله
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
collating
U
مقابله کردن
counter
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
repel
U
مقابله کردن
collate
U
مقابله کردن
beards
U
مقابله کردن
acounter
U
مقابله کردن
collated
U
مقابله کردن
repelled
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
repels
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
repelling
U
مقابله کردن
countering
U
مقابله کردن
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
parity check
U
مقابله کردن توازن
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
checks
U
مقابله کردن بررسی
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
check
U
مقابله کردن بررسی
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
bad blood
U
خصومت
antagonism
U
خصومت
virulence
U
خصومت
adverseness
U
خصومت
enemity
U
خصومت
enmity
U
خصومت
ill will
U
خصومت
hostilities
U
خصومت
hostility
U
خصومت
rancour
U
خصومت دیرین
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
U
مقابله کردن بی میلی کردن
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
hostile
U
خصومت امیز متخاصم
rancor
U
بدخواهی خصومت دیرین
inimically
U
بطور خصومت امیز
cobelligerent
U
شریک درتجاوز یا خصومت
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
battle royal
U
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
siege mentality
U
احساس مورد حمله و خصومت بودن
opposite
U
روبرو
opposites
U
روبرو
head on
U
روبرو
head-on
U
روبرو
vis-a-vis
U
روبرو
vis a vis
U
روبرو
afront
U
روبرو
adverse
U
روبرو
frontal
U
روبرو
opposite
U
وارونه از روبرو
opposite
U
روبرو معکوس
opposites
U
روبرو معکوس
opposites
U
وارونه از روبرو
on the opposite side
U
در طرف روبرو
opposed
U
روبرو مواجه
full view
U
نمای روبرو
facing pages
U
صفحات روبرو
confront
U
روبرو شدن با
confronted
U
روبرو شدن با
confronting
U
روبرو شدن با
confronts
U
روبرو شدن با
apposed engine
U
موتور روبرو
stand up to
U
روبرو شدن با
up against
<idiom>
U
روبرو شدن با
the house over the way
U
خانه روبرو
head wind
U
باد روبرو
affront
روبرو دشنام دادن
horizontally opposed engine
U
موتور تخت روبرو
front
U
فرمان سر روبرو جلو
vis a vis
U
شخص روبرو درمقابل
encounters
U
روبرو شدن بادشمن
fronting
U
فرمان سر روبرو جلو
vis-a-vis
U
شخص روبرو درمقابل
opposed piston engine
U
موتور سیلندر روبرو
diagonally
U
ازگوشهای بگوشه روبرو
encounter
U
روبرو شدن بادشمن
encountering
U
روبرو شدن بادشمن
acounter
U
روبرو شدن بادشمن
encountered
U
روبرو شدن بادشمن
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
stand up to someone
<idiom>
U
شجاعت روبرو شدن را داشتن
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
volte-face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
there is a fire opposites
U
در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to take the bull by the horns
U
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
collation
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
checks
U
مقابله
checking
U
مقابله
controlment
U
مقابله
collations
U
مقابله
checked
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
echo check
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
opposition
U
مقابله
counterview
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
bucking
U
مقابله
contrast
U
مقابله
check
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
validity check
U
مقابله اعتبار
check indicator
U
نماینده مقابله
casting out nines
U
مقابله نه نهی
check list
U
سیاهه مقابله
twin check
U
مقابله توام
check point
U
نقطه مقابله
overflow check
U
مقابله سرریز
parity check
U
مقابله ایستایی
built in check
U
مقابله توکار
parity check
U
مقابله توازن
parity checking
U
مقابله توازن
bucking coil
U
پیچک مقابله
visual check
U
مقابله بصری
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
marginal check
U
مقابله مرزی
loop checking
U
مقابله حلقه
limit check
U
مقابله حدود
dynamic check
U
مقابله پویا
cyclic check
U
مقابله چرخهای
arithmetic check
U
مقابله حسابی
crossecheck
U
مقابله مجدد
checklist
U
سیاهه مقابله
checks and balance
U
کنترل و مقابله
algebra
U
جبر و مقابله
opposability
U
مقابله پذیری
visual check
U
مقابله دیداری
automatic check
U
مقابله خودکار
check boxes
U
جعبههای مقابله
data check
U
مقابله داده ها
system check
U
مقابله سیستم
cross-examination
U
پرسش و مقابله
spell checker
U
مقابله گر املائی
sum check
U
مقابله جمعی
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
spot check
U
مقابله موضعی
spot checks
U
مقابله موضعی
selection check
U
مقابله گزینش
sight check
U
مقابله چشمی
sight check
U
مقابله نظری
sequence check
U
مقابله ترتیب
retaliation
U
مقابله به مثل
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
reciprocity
U
مقابله به مثل
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
checking program
U
برنامه مقابله کننده
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
dump check
U
مقابله حین روبرداری
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
antagonistic
U
خصومت امیز رقابت امیز
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
left slide
U
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com